روزی حضرت عیسی (ع) از راهی عبور می کرد . نادانی با وی درگیر شد و سوالی پرسید . حضرت جوابش را داد ، اما آن شخص عربده کشید و نفرین کرد، حضرت عیسی (ع) با روی خوش با ایشان صحبت می کرد … یکی از دوستان حضرت عیسی از آنجا عبور می کرد و این صحنه را دید, گفت: ای روح الله، چرا هم زبان این بی ادب شده ای و هر چه او بی ادبی می کند ، شما به او لطف می فرمایید و با آن که او شما را نفرین می کند شما با محبت با او رفتار می کنی ؟! حضرت عیسی فرمود : ای دوست عزیز ، «کلّ اناء یترشّح بما فیه؛ از کوزه همان بیرون آید که در اوست». از او آن سخن ها که می شنوی می آید و از من این صورت که مشاهده می کنی می آید. من از او عصبانی نمی شوم واز سخن او جاهل نمی گردم ولی او از خُلق و خوی من عاقل می گردد .
قصه حضرت عیسی(ع) – دبستان پسرانه امام حسین (ع) واحد یک
