راهنمایان خوشبختی – حضرت ابراهیم(ع)

  • توسط
  • ۱۳۹۵-۰۹-۲۳
  • دیدگاه غیر فعال شده است

صدای مأموران حاکم بزرگ «نمرود» تمام شهر را پر کرده بود. بدون اجازه وارد خانه ها می شدند و زن های باردار را پیش قابله می بردند تا بینند فرزند چه کسی پسر است تا او را بکشند. آخر ستاره شناسان پیش بینی کرده بودند که به زودی پسری در دیارشان به دنیا خواهد آمد، که تاج و تخت پادشاه را از بین خواهد برد. در این میان زنی بود که به امر خداوند معلوم نبود که باردار است. او به یکی از غارهای نزدیک شهر رفت و فرزندش به دنیا آمد. هیچ کس از تولد فرزند او که ابراهیم نام داشت خبری نداشت. ابراهیم کوچک، بزرگ شد و به سن نوجوانی رسید. او همراه مادرش به شهر برگشت در آنجا چیزهای عجیبی می دید. مردم، مجسمه هایی را که ساخته بودند در معبد جمع کرده و آنها را سجده می کردند. عده ای شب ها به آسمان نگاه می کردند و خدایشان ماه را می پرستیدند. عده ای هم خورشید و ستاره پرست بودند. ابراهیم رو به آنها کرد و گفت: چطور خدایی را می پرستید که روزها در آسمان است و شبها نیست؟ پس خورشید خدای خوبی نیست. چطور خدایی را می پرستید که شب ها در آسمان است و روزها نیست. پس ماه و ستاره ها هم خدایان خوبی نیستند، بیایید و خدای یکتا را بپرستید.

 خدایی که از همه کس و همه چیز بی نیاز است ولی همه به او نیازمندند، این خورشید و ماه و سستاره را هم او آفریده است. ولی هیچ کس به حرف های او توجهی نداشت. ابراهیم در پی فرصتی بود تا این که روز جشن بزرگ فرا رسید. همه از شهر بیرون رفته بودند. ابراهیم وارد بتکده شد و تمام بت ها را شکست و تبر را بر دوش بت بزرگ گذاشت. وقتی شب مردم برگشتند و رفتند تا از خدایان تشکر کنند، ناگاه صدای ناله و فریاد و سر و صدا همه جا را فرا گرفت: بت ها شکسته شده است. چه کسی آن ها را شکسته است؟ بعد از جستجو همه فهمیدند تنها ابراهیم در شهر بوده است. اوست که بت ها را نمی پرستد. همه به سراغ او رفتند ولی او گفت: تبر بر دوش بت بزرگ است، از او سوال کنید. گفتند: او که حرف نمی زند. ابراهیم گفت: چطور خدایانی را می پرستید که نمی توانند حرف بزنند؟ مردم که از او بسیار ناراحت بودند به دستور «نمرود» او را به میدان شهر آوردند. قرار گذاشتند او را در آتش بیندازند. هیزم زیادی جمع شد و آتش بزرگی برافروخته شد. هیچ کس نمی توانست به آن جا نزدیک شود. ابراهیم را با دستگاهی به نام «منجنیق» به میان آتش انداختند. همه کف زدند و خوشحال بودند چون ابراهیم به سزای عملش می رسید. ناگاه به امر خداوند بزرگ همان خدای ابراهیم (ع) شعله های آتش به گلستان تبدیل شد.

بیشتر بدانیم: نام ابراهیم (ع) 69 بار در قرآن آمده است و خداوند آن حضرت را با ویژگی های فراوانی ستوده است. ایشان مورد احترام مسلمانان، مسیحیان و یهودیان می باشند و در نزد مسلمانان معروف به خلیل الله «دوست خدا» است، چون هیچ مستمندی را بدون کمک رد نمی کرد و از کسی جز خداوند چیزی نمی خواست.

منبع: ماهنامه کودک/ شماره 5

تهیه و تنظیم: سرکار خانم مرضیه قانع – مربی قرآن دبستان دخترانه امام حسین (ع) – واحد یک

قبلی «
بعدی »

آمار سایت