داستان زندگی حضرت یونس در شکم ماهی به زبان کودکانه– دبستان دخترانه واحد ۳ مشهد

  • توسط
  • ۱۳۹۷-۱۰-۰۲
  • دیدگاه غیر فعال شده است

 

حضرت یونس (ع) ازطرف خداوند برای هدایت و ارشاد مردم شهر نینوا به پیامبری انتخاب شد . او سالهای زیادی آن مردم را نصیحت کرد و به خداپرستی فرا خواند اما غیر از دو نفر ، بقیه به او ایمان نیاوردند . او نیز به درگاه خدا شکایت کرد و از خداوند برای آن قوم سرکش تقاضای عذاب نمود و چون دعای یونس برای عذاب مردم قبول شد ، او آن شهر را ترک کرد و به سفر رفت . مردم شهر وقتی نشانه های عذاب را مشاهده کردند از رفتار خود پشیمان شده و توبه کردند و خدای مهربان نیز عذاب را از آن شهر دور فرمود . اما یونس پس از ترک آن شهر ، سوار کشتی شد . وقتی کشتی وسط دریا رسید نهنگ بزرگی که درحقیقت مأمور خداوند بود خود را به کشتی زد و اهل کشتی برای نجات از آن نهنگ مجبور شدند قرعه کشی کنند و یک نفر را به دریا بیاندازند تا از شر آن نهنگ خلاص شوند . آنها سه بار قرعه کشی کردند و هر بار قرعه به نام یونس (ع) افتاد . یونس که متوجه شد به خاطر ترک آن مردم که درلحظات مشاهده عذاب الهی به او نیاز داشتند خداوند میخواهد او را تنبیه کند ، و این نهنگ هم مأمور خدا برای همین کاراست ، تسلیم شد و پس از آنکه به دریا افکنده شد توسط نهنگ بلعیده شد . البته خداوند به نهنگ فرمان داده بود که این بنده‌‌ ما غذای تو نیست ، پس باید مراقب او باشی و مدتی او را در شکم خود نگهداری . یونس درآن مکان تاریک و تنگ ، با خداوند مناجات کرد و از خطای خود عذرخواهی نمود و خداوند هم او را بخشید و پس از چند روز از شکم ماهی نجات یافت . به قدرت خدا در کنار ساحل بوته‌ی کدویی روئید تا یونس ، هم زیر سایه آن استراحت کند و هم از میوه‌ی آن بخورد . وقتی پیامبر خدا جان تازه‌ای یافت به طرف قوم خود حرکت کرد و مردم نینوا درکنار پیامبر خود و در سایه‌ اطاعت خداوند سال ها به خیر و خوشی زندگی کردند .

گردآورنده : سرکار خانم اخلاقی آموزگار کلاس سوم یک – دبستان دخترانه واحد ۳ مشهد

قبلی «
بعدی »

آمار سایت